دانلود قسمت هفت ۷ سریال ساختمان پزشکان
زمان پخش: هر روز به جز پنج شنبه و جمعه
کارگردان:سروش صحت
بازیگران: فرناز رهنما، هومن برقنورد، بیژن بنفشهخواه، بهنام تشکر، شقایق دهقان و…
تاریخ پخش: یکشنبه ۸ خرداد شبکه ۳ _ ساعت ۲۱٫۳۰
حجم: ۱۱۷٫۵۷ MB
دانلود در ادامه مطلب
تايج يك آزمايش DNA نشان ميدهد، «اينگمار برگمن»، كارگردان سرشناس سينماي جهان فرزند مادرش نبوده است.
روزنامه "Dagens Nyhter" روز پنجشنبه با انتشار نتايج يك آزمايش دي.ان.اي دست به يك افشاگري بزرگ زد و اعلام كرد، «اينگمار برگمن» فرزند مادرش نبوده است.
اين افشاگريها كه در كتاب جديد خواهرزاده برگمن (ورونيكا رالستون) به چاپ رسيده، نشات گرفته از تحقيقاتي است كه وي پس از مطالعه كتاب «لوئيس تيلبرگ» انجام داد. وي در اين كتاب مدعي شده كه پدر و عموي او برادرهاي برگمن از زني به نام «هدويگ تيلبرگ» بودهاند.
به گزارش روزنامه نيويورك پست، «رالستون» در اينباره اعلام كرد: «با انجام آزمايش DNA از آب دهان برگمن بر روي تمبرهاي نامهها و كارت پستالهايش و مقايسه آن با DNA من اين نتيجه بهدست آمد.»
وي افزود: «وقتي مادربزرگ من (كارين برگمن) روز ١٤ جولاي ١٩١٨ صاحب فرزند پسر شد، دچار بيماري طولاني مدتي شد و از آنجايي كه احتمال زنده نماندن نوزاد بوده است، پدر برگمن آن را با نوزادي كه از همسر ديگرش داشت عوض كرد.»
«اينگمار برگمن» از چهرههاي برجسته تاريخ سينماي جهان بود كه در طول شش دهه فعاليت هنري، ٩ بار نامزد جايزه اسكار شده بود، در توصيف شرايط زندگي انساني از مايههاي كمدي، اميد، ياس و نااميدي بهره ميگرفت.
وي در طول سالها فعاليت سينمايي در مجموع ٦٢ فيلم ساخت كه فيلمنامه بسياري از آنان را نيز خودش نوشته بود و علاوه برآن كارگرداني ١٧٠ نمايش تئاتر از او يك چهره درخشان در عرصه اين هنر نمايشي ساخته بود.
«برگمن» بيش از ٦٠ سال در سطح اول فيلمسازي جهان قرار داشت، اما پس از آنكه به او اتهام فرار از ماليات زدند، در سال ١٩٧٦ خود را به آلمان تبعيد كرد و به مدت هشت سال از دنياي سينما كناره گرفت؛ هرچند در عرصه تئاتر همچنان فعال بود.
وي با بازي گرفتن از چهرههايي چون «بيبي اندرسون» و «ليو اولمن»، موضوعاتي چون مرگ، بيماري، خيانت و جنون را در فيلمهايش بهتصوير ميكشيد. وي كودكي خود را در خانوادهاي گذراند كه پدري كشيش و محافظهكار، او را مقيد به انجام اعمال مذهبي ميكرد، به طوريكه به گفته خودش، در هشتسالگي اعتقاد خود را از دست داده بود.
«برگمن» در ١٩ سالگي براي تحصيل در رشته هنر و ادبيات وارد دانشگاه استكهلم شد، اما بيشتر وقت خود را به نگارش نمايشنامه ميگذراند. در سال ١٩٤٢، وي اين فرصت را يافت تا يكي از نمايشنامههاي خود بهنام «مرگ كاسپار» را كارگرداني كند.
سال ١٩٧٦ يكي از تاريكترين دوران زندگي «برگمن» بود. در سيام ژانويه اين سال، دو مأمور پليس به اتهام فرار از پرداخت ماليات، او را دستگير كردند. تأثير اين واقعه بر «برگمن» آنچنان وحشتناك بود كه او را دچار افسردگي شديد كرد و او در بيمارستان بستري شد. اگرچه او بعدها از اين اتهام تبرئه شد، اما ترس از اينكه نتواند به عرصه فيلمسازي بازگردد، او را نااميد كرده بود.
او بهرغم درخواست نخستوزير وقت سوئد و مقامات بلندپايه صنعت فيلم اين كشور، اعلام كرد كه ديگر در سوئد فيلم نخواهد ساخت. «برگمن» پس از تعطيلي استوديو فيلمسازياش، دو پروژه فيلم درحال ساخت را به حالت تعليق درآورد و خود را به مونيخ آلمان تبعيد كرد. هرچند در سالروز ٦٠ سالگياش به سوئد بازگشت و دولت اين كشور به افتخار او، جايزه فيلم سالانه «اينگمار برگمن» را براي تقدير از بهترينهاي سينما راهاندازي كرد.
«برگمن» در دسامبر ٢٠٠٣ از دنياي فيلم كناره گرفت و روز سيام جولاي ٢٠٠٧ در سن ٨٩ سالگي در «فارو» درگذشت؛ در همان روز كه «ميكلانجلو آنتونيوني»، كارگرداني فقيد سينماي ايتاليا درگذشت.
وي براي اولينبار به صورت جدي در سال ١٩٤٤ با نگارش فيلمنامه «شكنجه/جنون» وارد دنياي سينما شد و اولين فيلمش را يك سال بعد بهنام «کريس» ساخت. اولين موفقيت بينالمللي او در سال ١٩٥٥ با فيلم «لبخندهاي يك شب تابستاني» به دست آمد كه در جشنواره كن همان سال علاوه بر كسب جايزه بهترين اثر طنز شاعرانه، تا آستانه كسب نخل طلا نيز پيش رفت.
موفقيت «برگمن» در جشنواره معتبر كن سالهاي بعد از آن نيز ادامه يافت. او با «مهر هفتم» جايزه ويژه هيأت داوران را كسب كرد و «توتفرنگيهاي وحشي» نيز در بسياري از جشنوارهها مورد استقبال منتقدين قرار گرفت.
اين كارگردان صاحب سبك سينماي جهان همچنان در عرصه فيلمسازي عملكرد فوقالعادهاي را به ثبت ميرساند. او با ساخت سهگانه «همچون يك آينه» (١٩٦١)، «چراغ زمستاني» (١٩٦٢) و «سكوت» (١٩٦٣)، باورهاي مذهبي خود را بهتصوير كشيد.
در سال ١٩٦٦ «برگمن» فيلم «پرسونا» را كارگرداني كرد كه به عقيده خودش، يكي از بهترين ساختههاي او بود. اين فيلم با كسب جوايز متعدد، شاهكار «برگمن» و يكي از بهترين ساختههاي تاريخ سينما نام گرفت و او خود آن را در كنار «فريادها و نجواها» (١٩٧٢) دو فيلم برتر كارنامه سينمايياش ميدانست.
پس از تبعيد خود به آلمان، «برگمن» اولين و تنها فيلم انگليسي خود را در سال ١٩٧٧ با نام «تخم مار» ساخت كه محصول مشترك آلمان و آمريكا بود. او در سال ١٩٧٨ با فيلم «سونات پاييزي» محصول مشترك انگليس و نروژ كارنامه سينمايي خود را پربارتر ساخت.
در سال ١٩٨٢ وي با بازگشت به سوئد، اعلام كرد كه فيلم «فاني و الكساندر» آخرين ساخته او خواهد بود كه البته از نگاه منتقدين، يك فيلم تجاري و سطحي تلقي شد. اما همين فيلم در جشنوارههاي بزرگ اروپايي، بويژه كن بسيار خوش درخشيد. اين فيلم درباره دوران كودكي «برگمن» و عشق او به سينماست كه «برگمن» آن را خلاصه زندگياش ميدانست.
«برگمن» در سالهاي اوليه فيلمسازي، با همكاري برخي نويسندگان، آثارش را براساس نمايشنامههايش ميساخت و در فيلمهاي آخرين او، آزادي بازيگران در استفاده از ديالوگهاي اضافي نمود بيشتري پيدا كردند. برگمن بارها اعلام كرده بود كه فيلم «سكوت» پايان دورهاي بوده است كه پرسشهاي مذهبي، محوريت اصلي فيلمهاي او بوده است.
كارگردانان بسياري آثار «برگمن» را الهامبخش حيات سينمايي خود دانستهاند كه از آن جمله ميتوان به «روبرت آلتمن»، «وودي آلن»، «آتوم اگويان»، «استنلي كوبريك»، «ديويد لينچ»، «پل شرادر»، «آندره تاركوفسكي» و «فرانكو اوزون» نام برد.
اگرچه بسياري اين كارگردان برجسته را به جهت فعاليتهاي درخشاناش در سينما ميشناسند، اما او در عرصه تئاتر نيز بسيار فعال بود. به طوريكه در ٢٦ سالگي جوانترين كارگردان تئاتر در اروپا نام گرفت.
گوشهگيري «برگمن» در سالهاي پاياني عمرش بهاندازهاي بود که حتي زمانيکه پنجاهمين جشنواره فيلم کن او را بهعنوان بزرگترين کارگردان تمام دوران سينما انتخاب كرد، شخصا در مراسمي که به اين منظور برگزار شده بود، شرکت نکرد.
وي در سال ١٩٧١ جايزه يادبود «اروينگ تالبرگ» را از آكادمي اسكار بهدست آورد. سه فيلم او شامل «چشمه باكرگي» (١٩٦١)، «همچون يك آينه» (١٩٦٢) و «فاني و الكساندرا» (١٩٨٤) موفق به كسب جايزه اسكار بهترين فيلم غيرانگليسي شدند.
«برگمن» سه بار براي فيلمهاي «توتفرنگيهاي وحشي» (١٩٦٠)، «همچون يك آينه» (١٩٦٣) و «فريادها و نجواها» (١٩٧٤) نامزد اسكار بهترين فيلمنامه اصلي شد و با «فريادها و نجواها» تا آستانه كسب اسكار بهترين فيلم و بهترين كارگرداني نيز پيش رفت.
درخشش او در جوايز اسكار در سال ١٩٧٧ با فيلم «چهره به چهره» ادامه يافت كه نامزد بهترين كارگرداني اسكار شد. سپس با فيلم «فاني و الكساندر» نامزد بهترين كارگرداني و بهترين فيلمنامه اصلي اسكار شد. او در سال ١٩٧٩ با فيلم «سونات پاييزي» تا آستانه كسب اسكار نيز رفت.
«برگمن» در جوايز آكادمي فيلم انگليس (بافتا) نيز در سال ١٩٦٠ براي فيلم «جادوگر» نامزد بهترين فيلم و در سال ١٩٨٤ با فيلم «فاني و الكساندر» نامزد بهترين فيلم غيرانگليسي شد.
وي در جوايز سينمايي «سزار» فرانسه نيز درخشش زيادي داشت. او علاوه بر آنكه در سال ١٩٨٤ براي فيلم «فاني و الكساندر» جايزه بهترين فيلم غيرانگليسي را كسب كرد، در سال ١٩٧٦ براي فيلم «فلوت جادويي» و در سال ١٩٧٩ براي فيلم «سونات پاييزي» نامزد بهترين فيلم غيرانگليسي شد. او در سال ٢٠٠٥ با «ساراباند» نامزد بهترين فيلم اروپايي جوايز سزار شده بود.
اما بيشترين درخشش اينگمار در عرصه سينماي جهان مربوط به جشنواره معتبر كن است كه ركورد دستنيافتني برجاي گذاشت. او در سال ١٩٥٥ با فيلم «لبخندهاي يك شب تابستاني» جايزه بهترين طنز شاعرانه را كسب كرد. دو سال بعد با فيلم «مهر هفتم» جايزه ويژه هيأت داوران كن را گرفت كه البته با همين فيلم نامزد نخل طلا هم بود.
در سال ١٩٥٨ «برگمن» براي فيلم «آستانه زندگي» جايزه بهترين كارگرداني كن را دريافت كرد كه با همين فيلم تا آستانه كسب نخل طلا نيز رفت. در سال ١٩٦٠ براي فيلم «چشمه باكرگي» تقدير ويژه شد؛ در سال ١٩٧٢ با فيلم «فريادها و نجواها» جايزه بهترين دستاورد فني را از جشنواره كن بهدست آورد و در سال ١٩٩٧ در مراسم ويژه بزرگداشت خود در كن، «نخل نخلها» را بهدست آورد.
در جشنواره فيلم برلين نيز «برگمن» در سال ١٩٥٨ براي فيلم «توتفرنگيهاي وحشي» خرس طلايي را به خود اختصاص داد و در سال ١٩٧١ شير طلايي افتخاري جشنواره ونيز را براي يك عمر دستاورد سينمايي كسب كرد.
از ديگر فيلمهاي برجسته وي ميتوان از «مردي با يک چتر» (١٩٤٦)، «سرزمين آرزو» (١٩٤٧)، «آينده با من است» (١٩٤٨)، «زندان» (١٩٤٩)، «رازهاي زنان» (١٩٥٣)، «تابستاني با مونيکا» (١٩٥٣)، «درسي در عشق» (١٩٥٤)، «چشم شيطان» (١٩٦٠) و «صحنه يک ازدواج» (١٩٧٣) نام برد.
یادداشت کاربر ایران سینما به بهانه پایان اکران "جدایی نادر از سیمین"
مشت ها یکی پس از دیگری به صورتت می خورد. گوشه رینگ گیر افتاده ای. فرصت نفس کشیدن هم نداری. به ساعتت نگاه می کنی. دو ساعت گذشته. حتی درب آب معدنی را هم باز نکرده ای. دستی به صورتت می کشی. اثری از کوفتگی و جراحت نیست. پس این همه درد از کجاست؟ گویی تمام مشت ها را بی وقفه به ذهنت کوبیده اند. خودت را روی صندلی تکان می دهی. انگار تیتراژ پایانی هم با همیشه متفاوت است. چرا این بازیگران نمی روند. نه از پردۀ سینما نه از پرده ذهن من. تازه فیلم شروع شده است. جدایی نادر از سیمین. نه، جدایی من از عادت.
دو ساعت از خوردن شکلات تلخ فرهادی لذت برده ایم. اما حالا ما مانده ایم و تلخی ای که بدجوری گلویمان را آزار می دهد. تلخی چه بی رحمانه در ذهنت آماس می کند. تلخی روبه رو ... گوشه رینگ گیر افتاده ای و حقیقیت انتقام به اندازه فرار تمام عمر از تو می گیرد. معدنی دست نخورده ات ... می توانی بفهمی... همه چیز از یک عادت شروع می شوند عادت دروغ.
بازی ها بی نظیرند. از شهاب حسینی که حجت را به یادماندنی تصویر می کند تا لیلا حاتمی که سیمین را آنقدر آشنا خلق می کند که گویی صدها سیمین را قبل از آن دیده ای. مگر می شود گریۀ نادر بر دوش پدر را دید و بغض نکرد؟ مگر می شود شک را در چشمان ترمه دید و تردید نکرد؟ راضیه همان زنی است که بارها در زندگی مان دیده ایم. می شناسیمش. حالا می فهمیم که چرا داوران جشنوارۀ برلین برای اولین بار در تاریخشان خرس نقره ای بهترین بازیگر مرد و زن را به گروه بازیگران این فیلم داده اند.
کارگردانی ستودنی است. از قاب تصویر تا کنترل بازیگران. دقیقاً همانی است که باید باشد.
فیلمبرداریی و صدابرداری فراتر از سیمای ایران است. اصلاً متوجه نمی شوی که در حال دیدن فيلم هستي، گويي خود در وسط ماجرا قرار داري.
همه اين ها قابل تقدير اند. اما آن چيزي كه "جدايي نادر از سيمين" را شاهكار سينماي ايران مي كند، فيلمنامه است. فيلمنامه اي كه مهندسي خارق العاده اي دارد. ساختماني كه هر كدام از آجرهايش را برداري، فرو مي ريزد.
حالا مي توانيم درك كنيم بحث سيمين با كارگران، پاره شدن نايلون زباله ، گفت و گوي ترمه با كارگر پمپ بنزين، تا چه حد ضروري است.
فرهادي قبل از اكران فيلمش در برلين، ايراني شدن موضوع فيلمش در مقايسه با موضوع جهاني "درباره ي الي" را عامل ممكن الوقوع براي ديده نشدن عنوان كرده بود، ولي نتيجه غير قابل باور بود. دغدغه اي ايراني چنان پرداخت شده بود كه در مدتي كوتاه در پيش از 15 كشور جهان اكران گسترده شد.
فيلمنامه جامعه شناسي كاملي از مردم ايران است. جامعه اي كه در وصيت پدرش كوروش كوير از دروغ نهي شده است. ولي چنان به آن مشغول است كه گويي كليد هر مشكلي را در دروغ مي جويد. غافل از آنكه دري كه از دروغ باز شود به دره هلاكت منتهي مي شود.
جامعه اي كه در باورهاي مذهبي اش اعتقاد دارد «النجات في الصدق» ولي موقعي سراغ صداقت مي رود كه ديگر دروغ كار گشا نباشد. هنگامي كه مجبور به راستگويي مي شود.
اين است راز آشفتگي ذهن مان پس از ديدن يك فيلم واقع گرايانه.
اين جاست كه وقتي دروغ هاي ساده راضيه، ترمه، نادر و حجت را مي بيني، به یاد خودت می افتی. وقتی با فاجعه ای که از این عادت ساده ناشی شده مواجه می شوی دیگر راهی برای فرار نداری.
این جاست که تمام دروغ هایی که در زندگی ات گفتی آوار می شوند و بر سرت خراب و تو هیچ راه دیگری نداری.
این فیلم یک شکلات تلخ است. خیلی تلخ. تلخ اما دوست داشتنی. تلخی تا مدتها در دهانت می ماند و اجازه ی بازگشت به عادت را به تو نمی دهد.
آقای فرهادی مرسی از این که کاممان را تلخ کردی. مرسی از اینکه ذهنمان را با مشت هایت سیاه و کبود کردی. مرسی از اینکه خودمان را به خودمان نشان دادی. حتی مرسی به خاطر آب معدنی دست نخورده ای که می توانست این تلخی دوست داشتنی را پاک کند.
............................
مهدی مهدوی نژاد
محسن محسنينسب خبر داد
كارگردان فيلم سينمايي "شانه دوست" با اشاره به منتفي شدن حضور گلشيفته فراهاني در اين فيلم، گفت: گلشيفته فراهاني خود در بازگشت به ايران دچار تزلزل است و نميتواند تصميم درست و منطقي را در اين خصوص اتخاذ نمايد.
محسن محسنينسب گفت: مجتبي اميني مدير توليد فيلم با گلشيفته فراهاني براي بازگشت به ايران و ايفاي يكي از نقشهاي محوري فيلم صحبتهايي داشت و ايشان براي بازگشت به ايران و ادامه كار در ايران ابراز تمايل كرده بود. من هم نامهاي به وزارت ارشاد ارايه دادم و صحبتهايي با عليرضا سجادپور مديركل اداره نظارت و ارزشيابي در اين زمينه داشتم.
وي در ادامه افزود: مديركل اداره نظارت و ارزشيابي مواضع دو سال گذشته معاونت سينمايي را يادآور شد و تاكيد كرد مشكلي براي حضور گلشيفته فراهاني در ايران و ادامه فعاليت هنري ايشان نداريم و شرطي را هم براي حضور ايشان در ايران و ادامه فعاليت هنريشان نگذاشتند اما متاسفانه گويا گلشيفته فراهاني خود در بازگشت به ايران دچار تزلزل است و نميتواند تصميم درست و منطقي را در اين خصوص اتخاذ نمايد.
كارگردان "كريستال" در ادامه افزود: امروز آقاي اميني به من اطلاع دادند كه خانم فراهاني پيگيري براي حضور در ايران و فعاليت در كشور را نكردند و حضورشان منتفي است.
وي در ادامه افزود: به زودي مذاكراتي با بازيگران سينماي ايران براي ايفاي نقش «فتانه» خواهم داشت و اميدوارم هرچه سريعتر بتوانم فيلم را جلوي دوربين ببرم.
"شانه دوست" قسمت دوم از تريلوژي است كه محسني نسب درباره زندانيان ميسازد. فيلم "كريستال" ساخته قبلي كارگردان درباره زندانيان مرد و مشكلات آنها پس از حضور در جامعه بود. در اين فيلم قصد دارد مشكلات زنان را پس از آزادي از زندان در مواجهه با جامعه به تصوير بكشد.
نگاهی به یک خبر
قرار است مسابقهای با نام "بفرمائید شام ایرانی" به زودی در شبکه نمایش خانگی عرضه شود.
قابل پیش بینی بود که با وجود مواضعی که درباره برنامه "بفرمائید شام" وجود دارد، به زودی نمونه ایرانی آن تولید شود! این اتفاقها در تلویزیون و سینمای ایران قابل ردیابی و مشاهده است و نکته عجیب و تازهای نیست، بارها از برنامهها و فیلمهای غربی و محصولات بصری شبکههای ماهوارهای انتقاد شده اما در نهایت بخش قابل توجهی از برنامهها، فیلمها و مجموعهها با گوشه چشمی به همان محصولاتی ساخته میشوند که در فضای رسمی از آنها انتقاد میشود.
"بفرمائید شام" که این روزها یکی از پرمخاطبترین برنامههای شبکههای ماهوارهای است، مسابقهای است که ایده اصلی آن از یک شبکه غربی وام گرفته شده است، البته سازندگان این برنامه این موضوع را شفاف با بینندگانشان مطرح کردند؛ اما سازندگان "بفرمائید شام ایرانی" از همین اول تلاش میکنند در سیاستی یک بام و دو هوا هم از جذابیتهای این برنامه استفاده کنند، هم خود را مبرا از آن بدانند.
از یک سو نام برنامه بدون هیچ خلاقیتی از "بفرمائید شام" وام گرفته شده، دوستان حتی این زحمت را به خود ندادهاند که دنبال نامی ساده و تازه باشند، مثلا "سفره ایرانی"، "مهمانی ایرانی"، "ضیافت ایرانی"، "شام ایرانی" یا هر چیز دیگری در این حال و هوا که خیلی هم سخت و دشوار نیست! اما طبیعی است عرضه مسابقهای با این نامها در شبکه نمایش خانگی نمیتواند برای مخاطب جذاب باشد، پس سادهترین و کم هزینهترین کار این است که با وجود انتقادهای همیشگی به این برنامه، حداقل یک پسوند ایرانی به ٱن اضافه شود و تمام!
نکته جالب بعدی این است که در خبر تاکید شده "بفرمائید شام ایرانی" شباهتی به نمونه خارجی ندارد، چون ورزشکاران، خوانندهها و .. مهمان آن هستند! اگر روی این موضوع تاکید میشود، چرا نام برنامه و مسابقه همچنان یادآور "بفرمائید شام" است؟ تناقضهای رفتاری و گفتاری این روزها به یکی از آفتهای جامعه ایرانی تبدیل شده، پدیدهای که اتفاقا میتوان مصداقش را در برنامه "بفرمائید شام" هم دید.
این تناقض دامن سازندگان برنامه را هم گرفته است، دوستان برای این که بتوانند بدون مشکل کارشان را به سرانجام برسانند هر گونه شباهت فرمی و محتوایی را انکار میکنند و از طرفی دیگر ایده اصلی برنامه را از "بفرمائید شام" میگیرند، این تقلید و الگوبرداری اولین و آخرین تقلیدی نیست که در حوزه برنامه سازی ایرانی اتفاق میافتد، اما نکته این است که دوستان قرار است تا چه زمانی برای جذب مخاطب به روشهای تجربه شده دیگران چنگ بزنند؟
قرار است تا چه زمانی برای جذب مخاطب به دامن الگوهای نخ نما شده و استفاده شده بیاویزیم؟ این سیاست یک بام و دو هوا ما را به کجا رسانده که همچنان به آن وفاداریم و دست از آن برنمیداریم.
این که گروهی ایرانی میخواهند این برنامه را تقلید کنند تاسفآور است، این نشان میدهد ضعف برنامه سازی و خلاقیت در برنامه سازان ما جدی است و باید به حال این مشکل فکری کرد، بیژن بیرنگ که در دهه 60 برنامههای دریادماندنی "محله برو بیا" و "محله بهداشت" را تولید کرد و در دهه 70 "همسران" و "خانه سبز" را، با انبوهی تجربه نباید پشت دوربین "بفرمائید شام ایرانی" قرار بگیرد.
انتظار میرود کارگردانی با این میزان تجربه و آگاهی که برنامههایش را با نگاه جامعه شناسانه و روانشناسانه میساخت در دهه 90 شمسی فراتر از تجربههای قبلیاش حرکت کند و به روند برنامهسازی در تلویزیون رونق بدهد، سازندگان "بفرمائید شام ایرانی" قطعا از خواندن این یادداشت برآشفته خواهند شد و نویسنده را متهم خواهند کرد که برنامهای را ندیده نقد کرده است.
این یادداشت نقد این برنامه نیست، نقد نگاه و روشی است که بر تلویزیون، سینما و شبکه نمایش خانگی حاکم است، نگاهی که راه را برخلاقیت می بندد، نقد و بررسی درست و حرفهای را انکار میکند، از آنچه که نقد میکند، الگو میگیرد و ریشههای موفقیتهایش! را در همان برنامههایی میبیند که مدام از آنها انتقاد کرده است!
"پیامبر" (ص) تیرماه کلید می خورد
:: محسن طنابنده، داریوش فرهنگ، ساره بیات، امین تارخ و مهدی پاکدل ::
داریوش فرهنگ، مهدی پاکدل و ساره بیات به جمع بازیگران فیلم تاریخی مذهبی "پیامبر" (ص) به کارگردانی مجید مجیدی پیوستند که تیرماه امسال کلید میخورد.
مجید مجیدی این روزها در حال انتخاب بازیگر و کامل کردن تیم بازیگری فیلم تازهاش است، فیلمی که یکی از مهمترین تولیدات سینمای ایران در سالهای اخیر است و فضایی تاریخی و مذهبی دارد، امین تارخ، حسین پاکدل، مهدی پاکدل، ساره بیات، داریوش فرهنگ و محسن تنابنده در این فیلم بازی میکنند.
حمید امجد نویسنده و کارگردان تئاتر بازنویسی فیلمنامه "پیامبر" (ص) را برعهده دارد و فیلمبرداری تیرماه شروع میشود، محمد مهدی حیدریان تهیهکننده و علیرضا رضاداد مجری طرح و قائم مقام تهیهکننده این پروژه هستند. بیژن میرباقری دستیار کارگردان مجیدی در این فیلم است که کودکی حضرت محمد (ص) را روایت میکند.
مجید مجیدی فیلمهای سینمایی "باران"، "بچههای آسمان"، "آواز گنجشکها"، "پدر" و... را در کارنامه دارد. وی به تازگی برای ساخت فیلم سینمایی "پیامبر" (ص) پروانه ساخت دریافت کرده است.
تعداد صفحات : 225
سینما در ...
سلام وقت بخیر اگه ...
باسلام خدمت شما مدیر ...
با سلام خدمت شما این ...
با سلام خدمت شما مدیر ...
با سلام خدمت شما مدیر ...
تبليغات | X | |
|