اون شب وقتی به خونه رسیدم دیدم همسرم مشغول آماده کردن شام است,
دستشو گرفتم و گفتم: ...
باید راجع به یک موضوعی باهات صحبت کنم. اون هم آروم نشست و منتظر شنیدن حرف های من شد. دوباره سایه رنجش و غم رو توی چشماش دیدم. اصلا نمی دونستم چه طوری باید بهش بگم, انگار دهنم باز نمی شد.
هرطور بود باید بهش می گفتم و راجع به چیزی که ذهنم رو مشغول کرده بود, باهاش صحبت می کردم. موضوع اصلی این بود که من می خواستم از اون جدا بشم. بالاخره هرطور که بود موضوع رو پیش کشیدم, از من پرسید چرا؟!
اما وقتی از جواب دادن طفره رفتم خشمگین شد و در حالی که از اتاق غذاخوری خارج می شد فریاد می زد: تو مرد نیستی
اون شب دیگه هیچ صحبتی نکردیم و اون دایم گریه می کرد و مثل باران اشک می ریخت, می دونستم که می خواست بدونه که چه بلایی بر سر عشق مون اومده و چرا؟ اما به سختی می تونستم جواب قانع کننده ای براش پیدا کنم, چرا که من دلباخته یک دختر جوان به اسم”دوی” شده بودم و دیگه نسبت به همسرم احساسی نداشتم.
اون شب وقتی به خونه رسیدم دیدم همسرم مشغول آماده کردن شام است,
دستشو گرفتم و گفتم: ...
باید راجع به یک موضوعی باهات صحبت کنم. اون هم آروم نشست و منتظر شنیدن حرف های من شد. دوباره سایه رنجش و غم رو توی چشماش دیدم. اصلا نمی دونستم چه طوری باید بهش بگم, انگار دهنم باز نمی شد.
هرطور بود باید بهش می گفتم و راجع به چیزی که ذهنم رو مشغول کرده بود, باهاش صحبت می کردم. موضوع اصلی این بود که من می خواستم از اون جدا بشم. بالاخره هرطور که بود موضوع رو پیش کشیدم, از من پرسید چرا؟!
اما وقتی از جواب دادن طفره رفتم خشمگین شد و در حالی که از اتاق غذاخوری خارج می شد فریاد می زد: تو مرد نیستی
اون شب دیگه هیچ صحبتی نکردیم و اون دایم گریه می کرد و مثل باران اشک می ریخت, می دونستم که می خواست بدونه که چه بلایی بر سر عشق مون اومده و چرا؟ اما به سختی می تونستم جواب قانع کننده ای براش پیدا کنم, چرا که من دلباخته یک دختر جوان به اسم”دوی” شده بودم و دیگه نسبت به همسرم احساسی نداشتم.
1- روي يک هنر متمرکز شويد و آن را خوب ياد بگيريد.
موسيقي، نقاشي، خطاطي و هنرهاي ديگر، اعتماد به نفس تان را به وضوح افزايش خواهد داد.
2- به ديگران کمک کنيد.
منتظر نشويد که از شما کمک بخواهند. به دنبال کمک کردن به اين و آن، بايد بدويد. اين يک دستورالعمل است؛
ماشين يک نفر وسط خيابان خراب شده و روشن نمي شود و حالا راننده منتظر است کسي بيايد کمکش کند و ماشين را هُل بدهد.
همسايه تان از بازار برمي گردد و دستش حسابي پُر است و زنبيل دارد از دستش مي افتد.
پيرمرد مغازه دار، زورش نمي رسد که به تنهايي، کرکره مغازه را بدهد بالا.
1- روي يک هنر متمرکز شويد و آن را خوب ياد بگيريد.
موسيقي، نقاشي، خطاطي و هنرهاي ديگر، اعتماد به نفس تان را به وضوح افزايش خواهد داد.
2- به ديگران کمک کنيد.
منتظر نشويد که از شما کمک بخواهند. به دنبال کمک کردن به اين و آن، بايد بدويد. اين يک دستورالعمل است؛
ماشين يک نفر وسط خيابان خراب شده و روشن نمي شود و حالا راننده منتظر است کسي بيايد کمکش کند و ماشين را هُل بدهد.
همسايه تان از بازار برمي گردد و دستش حسابي پُر است و زنبيل دارد از دستش مي افتد.
پيرمرد مغازه دار، زورش نمي رسد که به تنهايي، کرکره مغازه را بدهد بالا.
دراشنایی امروز مینویسم تا در بیگانگی فردا به یادم باشی
به تو اندیشیدن را عادتی ساخته ام بهر تنهایی خویش ,دل به دل راه ندارد هرگز ,مردمان میگویند دل به دل راه قشنگی دارد
که درونش همه عشق است و وفا , و ندارد راهی به در بسته خاموش جفا , حال من میگویم , دل به دل راه ندارد هرگز
به یقین دل به دل راه اگر داشت تو می دانستی ...که دلم را به قشنگی نگاهت بستم و چقدر محتاج نگاهت هستم
باز میدانستی که ترک سبز غرورم از چیست وچرا خانه دل بی تو تهی است .....دل به دل راه اگر داشت تو میدانستی...من
دراشنایی امروز مینویسم تا در بیگانگی فردا به یادم باشی
به تو اندیشیدن را عادتی ساخته ام بهر تنهایی خویش ,دل به دل راه ندارد هرگز ,مردمان میگویند دل به دل راه قشنگی دارد
که درونش همه عشق است و وفا , و ندارد راهی به در بسته خاموش جفا , حال من میگویم , دل به دل راه ندارد هرگز
به یقین دل به دل راه اگر داشت تو می دانستی ...که دلم را به قشنگی نگاهت بستم و چقدر محتاج نگاهت هستم
باز میدانستی که ترک سبز غرورم از چیست وچرا خانه دل بی تو تهی است .....دل به دل راه اگر داشت تو میدانستی...من
فستيوال آييني در دهلي نو
فستيوال آييني در دهلي نو
رالی داکار (Rallye Dakar)، جنگ انسان و صحرا؛ معتبرترین و بزرگترین رالی رقابتهای جهانی ورزش اتومبیلرانی و موتورسواری حرفهای است. این مسابقات هر ساله در اولین روز سال جدید میلادی شروع و تا 2 هفته به طول می انجامد. کلاس های اصلی این مسابقات در 3 کلاس خودروهای سفری، موتورسیکلت و کامیون برگزار میشود. رالی داکار امسال در آغاز ژانویه سال 2011 در کشور های آرژانتین و شیلی برگزار شد.
رالی داکار ابتدا در سال ۱۹۷۹ میلادی و به ابتکار یک فرانسوی بنام تیری سابین راهاندازی شد و به دلیل اینکه کاروان طویل شرکتکنندگان، کار خود را از شهر پاریس در کشور فرانسه آغاز میکردند و در کنار سواحل دریای داکار، پایتخت کشور سنگال به پایان میرساندند، این رالی، "پاریس داکار" نام گرفته بود. از آن پس رالی پاریس داکار همه ساله از اطراف برج ایفل در اروپا آغاز می شد و شرکت کنندگان پس از عبور از فرانسه و اسپانیا با عبور از تنگه جبل الطارق وارد افریقا می شدند و مسابقه در صحراهای چند کشور آفریقایی ادامه می یافت تا در داکار در سنگال به پایان برسد
.
رالی داکار (Rallye Dakar)، جنگ انسان و صحرا؛ معتبرترین و بزرگترین رالی رقابتهای جهانی ورزش اتومبیلرانی و موتورسواری حرفهای است. این مسابقات هر ساله در اولین روز سال جدید میلادی شروع و تا 2 هفته به طول می انجامد. کلاس های اصلی این مسابقات در 3 کلاس خودروهای سفری، موتورسیکلت و کامیون برگزار میشود. رالی داکار امسال در آغاز ژانویه سال 2011 در کشور های آرژانتین و شیلی برگزار شد.
رالی داکار ابتدا در سال ۱۹۷۹ میلادی و به ابتکار یک فرانسوی بنام تیری سابین راهاندازی شد و به دلیل اینکه کاروان طویل شرکتکنندگان، کار خود را از شهر پاریس در کشور فرانسه آغاز میکردند و در کنار سواحل دریای داکار، پایتخت کشور سنگال به پایان میرساندند، این رالی، "پاریس داکار" نام گرفته بود. از آن پس رالی پاریس داکار همه ساله از اطراف برج ایفل در اروپا آغاز می شد و شرکت کنندگان پس از عبور از فرانسه و اسپانیا با عبور از تنگه جبل الطارق وارد افریقا می شدند و مسابقه در صحراهای چند کشور آفریقایی ادامه می یافت تا در داکار در سنگال به پایان برسد
.
مردی تاجر در حیاط قصرش انواع مختلف درختان و گیاهان و گلها را کاشته و تا این که یک روز به سفر رفت. در بازگشت، در اولین فرصت به دیدن باغش رفت. اما با دیدن آنجا، سر جایش خشکش زد... تمام درختان و گیاهان در حال خشک شدن بودند ، رو به درخت صنوبر که پیش از درخت به او پاسخ داد: من به درخت سیب نگاه می کردم و باخودم گفتم که من مرد بازرگان به نزدیک درخت سیب رفت، اما او نیز خشک شده بود...!
باغ بسیار زیبایی را به وجود آورده بود. هر روز بزرگترین سرگرمی و تفریح
او گردش در باغ و لذت بردن از گل و گیاهان آن بود.
این بسیار سر سبز بود، کرد و از او پرسید که چه اتفاقی افتاده است؟
هرگز نمی توانم مثل او چنین میوه هایی زیبایی بار بیاورم و با این فکر
چنان احساس نارحتی کردم که شروع به خشک شدن کردم...
يُرْسِلِ السَّمَاء عَلَيْكُم مِّدْرَارًا11 وَيُمْدِدْكُمْ بِأَمْوَالٍ وَبَنِينَ وَيَجْعَل لَّكُمْ جَنَّاتٍ وَيَجْعَل لَّكُمْ أَنْهَارًا12 مَّا لَكُمْ لَا تَرْجُونَ لِلَّهِ وَقَارًا13 وَقَدْ خَلَقَكُمْ أَطْوَارًا14 أَلَمْ تَرَوْا كَيْفَ خَلَقَ اللَّهُ سَبْعَ سَمَاوَاتٍ طِبَاقًا15 وَجَعَلَ الْقَمَرَ فِيهِنَّ نُورًا وَجَعَلَ الشَّمْسَ سِرَاجًا16 وَاللَّهُ أَنبَتَكُم مِّنَ الْأَرْضِ نَبَاتًا17 ثُمَّ يُعِيدُكُمْ فِيهَا وَيُخْرِجُكُمْ إِخْرَاجًا18 وَاللَّهُ جَعَلَ لَكُمُ الْأَرْضَ بِسَاطًا19 لِتَسْلُكُوا مِنْهَا سُبُلًا فِجَاجًا20 قَالَ نُوحٌ رَّبِّ إِنَّهُمْ عَصَوْنِي وَاتَّبَعُوا مَن لَّمْ يَزِدْهُ مَالُهُ وَوَلَدُهُ إِلَّا خَسَارًا21 وَمَكَرُوا مَكْرًا كُبَّارًا22 وَقَالُوا لَا تَذَرُنَّ آلِهَتَكُمْ وَلَا تَذَرُنَّ وَدًّا وَلَا سُوَاعًا وَلَا يَغُوثَ وَيَعُوقَ وَنَسْرًا23 وَقَدْ أَضَلُّوا كَثِيرًا وَلَا تَزِدِ الظَّالِمِينَ إِلَّا ضَلَالًا24 مِمَّا خَطِيئَاتِهِمْ أُغْرِقُوا فَأُدْخِلُوا نَارًا فَلَمْ يَجِدُوا لَهُم مِّن دُونِ اللَّهِ أَنصَارًا25 وَقَالَ نُوحٌ رَّبِّ لَا تَذَرْ عَلَى الْأَرْضِ مِنَ الْكَافِرِينَ دَيَّارًا26 إِنَّكَ إِن تَذَرْهُمْ يُضِلُّوا عِبَادَكَ وَلَا يَلِدُوا إِلَّا فَاجِرًا كَفَّارًا27 رَبِّ اغْفِرْ لِي وَلِوَالِدَيَّ وَلِمَن دَخَلَ بَيْتِيَ مُؤْمِنًا وَلِلْمُؤْمِنِينَ وَالْمُؤْمِنَاتِ وَلَا تَزِدِ الظَّالِمِينَ إِلَّا تَبَارًا28
تعداد صفحات : 169
سینما در ...
سلام وقت بخیر اگه ...
باسلام خدمت شما مدیر ...
با سلام خدمت شما این ...
با سلام خدمت شما مدیر ...
با سلام خدمت شما مدیر ...
تبليغات | X | |
|